معنی چین و شکن موی

لغت نامه دهخدا

چین و شکن

چین و شکن. [ن ُ ش ِ ک َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) نورد و شکنج. رجوع به چین و رجوع به شکن شود.


موی چین

موی چین. (اِ مرکب) منقاش. خارچین. خارچینه.موی چینه. موچین. موچینه. موچنا. (یادداشت مؤلف).


شکن شکن

شکن شکن. [ش ِ ک َ ش ِ ک َ] (ص مرکب) مجعد. پیچ پیچ. چین چین. (یادداشت مؤلف):
ای زلف پرخمت همه چین چین شکن شکن.
؟


چین چین

چین چین. (ص مرکب) شکن شکن. با چین های بسیار. صاحب چین های بسیار. پرشکن:
ای زلف سرکشت همه چین چین شکن شکن
مویت برای بردن دلها رسن رسن.

حل جدول

چین و شکن موی

فر


چین و شکن

آژنگ

آژنگ، ژنگ، گرنج، یرا، شکنج

گرنج

چروک

ماز

کیس


چین و شکن پارچه

کیس

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

شکن

چین و شکن و تا، چین اندام و جامه

معادل ابجد

چین و شکن موی

495

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری